مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

اقا زاده

بدون عنوان

دبروز صبح که اقای همسر برای نماز صدامون زد من اخرین نفر بود که بیدار شدم و هنوز چشمام  را درستی باز نکرده بودم بلند شدم نشستم تا خواب از چشمام بپره که دیدم  یه چیزی داره پایین تشک علیرضا تکون میخوره یهو ترسیدم گفتم چی رفته زیر ملافش  وقتی ملافه را بلند کردم دیدم خود علیرضاست نگو اینقد تکون خورده که از تشکش لیز خورده و اومده پایین و ملافه را دور خودش پیچونده بود خیلی ترسیدم گفتم خدا کمک کرده خفه نشده بود اخه چند دور دور ملافه پیچیده بود خب  دیشب گفتم بالشت بزارم بالا و پایین سرش تا اگه تکون هم بخوره نتونه بره پایین ولی  وقتی بیدار شده بود دیدم دوباره نصف بدنش از یه طرف تشک رفته بیرون     &...
13 مرداد 1392

علیرضای یازده ماهه

 از بس دخترم از داشتن دادشش خوشحاله  که دیشب اومده به من میگه  مامانی میدونی الان داداشی یازده ماهشه من چطوری دخترم؟ میگه اخه مامانی شما بعد از رماه رمضان پارسال حامله شدی و داداشی اومد تو دلت پس میشه یازده ماهش دلم رفت برای دخترم که اینقد خوشحاله از داشتن داداشش  دوستت دارم دخترم ...
1 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد